در این شرایط، به طور مسلّم یکى از ابزارهاى موجود، استفاده از فشارهاى سیاسى و افزایش تحرکات سیاسى با هدف جلب حمایت کشورها براى کمک نظامى و سیاسى و تضعیف دشمن بود. به عبارت دیگر برخوردارى هر یک از کشورهاى ایران و عراق از یک نظام سیاسى برتر در منطقه، مقدمات پیروزى را فراهم مىکرد.
هشت ماه فشار همه جانبه
قبل از فتح خرمشهر، عراق یک سر و گردن از ما بالاتر بود و مىتوانست با فشارهاى سیاسى، خود را به ما تحمیل کند. ولى با فتح خرمشهر، قضیه برعکس شد و نظام بینالملل شاهد شکست نظامى - سیاسى عراق در این منطقه راهبردی شد و این درحالى بود که عراق برگ برنده خود را براى اعمال نظارت نامشروع در منطقه، از دست داد.
در این شرایط که خرمشهر آزاد شده بود، کشورهاى عرب منطقه که روى صدام و ارتش آن تکیه داشتند دچار وحشت شدند.
از آغاز عملیات ثامن الائمه در مهر ماه سال 1360 تا پایان عملیات بیت المقدس در خرداد سال 1361، فشارهای نظامی ایران بر عراق به حدی بود که رژیم بعث عراق، تعداد زیادی از تجهیزات و نیروهای خود را از دست داده بود و این درحالی بود که این کشور، حمایت همه جانبه اکثر دولت های عربی و استکبار جهانی را پشت سر داشت. در این شرایط سیاسى، آمریکا و برخى کشورهاى عرب توصیه کردند که در این فضا و شرایط حاکم، هرچه سریعتر باید آتشبس برقرار شود.
اجلاس سران کشورهای غیر متعهد
در همین زمان، جنوب لبنان توسط رژیم اشغالگر قدس اشغال شده بود که کشور عراق در یک ترفند هماهنگ با استکبار جهانی، اعلام کرد که می خواهد نیروهای خود را از مناطق اشغالی ایران خارج کند و به مقابله با اسرائیل بشتابد، تا به این وسیله سرپوشی بر شکست های پی در پی خود از رزمندگان اسلام بگذارد.
در همین اثنا نوبت کشور عراق شد تا میزبان اجلاس سران کشورهای غیر متعهد باشد که میزبانی آن به صورت ادواری مشخص می شد. بعضی از سران کشورهای غیرمتعهد با اعلام این نکته که بغداد به دلیل جنگ ناامن است، خواستار برگزاری اجلاس در کشوری دیگر بودند.
بیانیه های ایران و عراق درباره اجلاس
جمهوری اسلامی ایران نیز به عنوان یکی از فعال ترین کشورهای عضو جنبش غیرمتعهد، تمایلی برای شرکت در این اجلاس در بغداد نداشت و در بیانیه ای شدیدالحن اعلام کرد:
- درحالی که کشور عراق بخش هایی از ایران را اشغال کرده است، تهران هیچ هیأتی را به این اجلاس اعزام نخواهد کرد و اصولاً بغداد برای برگزاری این اجلاس محل امنی نمی باشد.
رژیم بعثی عراق نیز که برای برگزاری این اجلاس خیلی خرج کرده بود، اعلام کرد: ایرانی ها نمی توانند بغداد را ناامن کنند. ارتش عراق نیز در بیانیه ای اعلام کرد: بغداد از هر لحاظ امن است. این شهر در طول شبانه روز توسط سایت های موشکی زمین به هوا، انواع توپ های ضد هوایی، سامانه گسترده راداری و هواپیماهای رهگیر محافظت می شود و هیچ کس نمی تواند بدون اجازه وارد حریم هوایی این شهر شود.
دستور ناامن نشان دادن بغداد برای نیروی هوایی صادر شد
جمهوری اسلامی ایران مصمم شده بود که به هیچ عنوان اجازه برگزاری این اجلاس در شهر بغداد را ندهد؛ پس باید به نحوی این شهر ناامن نشان داده می شد و بهترین گزینه برای ناامن نشان دادن آنجا، استفاده از توان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که بهترین و مطمئن ترین گزینه بود. پس از ابلاغ این فرمان از سوی فرماندهی نیروی هوایی، دستور طراحی این عملیات صادر گردید.
طراحی عملیات
این اولین باری بود که طراحان عملیات نیروی هوایی باید عملیاتی را طراحی می کردند تا از آن بتوان به عنوان اهرم قوی و قدرتمندی در برابر سیاست های دشمن استفاده کرد. کار طراحی عملیات آغاز شد و مشکلات یکی پس از دیگری در راه بود:در آن زمان پدافند هوایی بغداد با پدافند مسکو (پایتخت شوروی سابق و روسیه فعلی) مقایسه می شد.
سایت های موشکی بلند سام 2 و سام 3 و سام 6 و...، سایت های موشکی کوتاه، پیشرفته و چابک "کروتال" و "رولند " در فواصل معین وجود داشت که در بین و اطراف آنها، توپ های ضد هوایی 23 و 35 و 57 میلی متری استفاده می شد. این تجهیزات به صورت رینگ های پدافندی از فاصله حدود 20 کیلومتری بغداد به صورت فشرده در کنار یکدیگر قرار داشتند. همچنین در طول مدت شبانه روز، هواپیماهای رهگیر و پیشرفته آن زمان (میگ های 23 و 25) یا برفراز شهر بغداد و اطراف آن در پرواز بودند و یا درحال آمادگی کامل برای مقابله به حملات احتمالی.
این عامل مهم در طراحی عملیات و موفقیت آن بسیار حیاتی بود؛ به شکلی که کوچک ترین اشتباه، منجر به شکست طرح می شد. پس باید به دقت اندیشیده می شد که نوع و تعداد هواپیما ها باید به چه شکل باشد؟ کدام نقطه باید مورد هدف قرار گیرد؟ آیا نتیجه حاصل می شود و یا نیاز به تکرار عملیات است؟تمام اینها سوالاتی بود که ذهن طراحان را به خود مشغول کرده بود.
در اولین اقدام، به دلیل این که نیاز بود تا مهمات زیادی بر روی اهداف فرو ریخته شود، پس از بحث و تبادل نظر قرار بر این شد که این عملیات توسط جنگنده بمب افکن های اف 4 انجام شود. اما هدف ها، باید هدفی انتخاب می شد که رژیم بعثی نمونه آن را در خاک ایران قبلاً بمباران کرده بود تا در افکار عمومی، تردیدی در مقابله به مثل ایجاد نکند.
نکته دیگر آن بود که باید هدفی مد نظر قرار می گرفت که با حمله به آن، اعتبار دفاع قدرتمند هوایی عراق زیر سوال برود و مدت زیادی آثار آن در ذهن ها باقی بماند. همچنین باید هدفی مورد نظر قرار می گرفت که خبرنگاران و منابعی که اخبار جنگ را مخابره می کردند، بتوانند آن را و یا اثرات آن را ببینند و رژیم بعثی عراق نتواند آن را کتمان کند.
پایگاه هوایی الرشید، نیروگاه هسته ای تموز، ایستگاه ماهواره مخابراتی بعقوبه، مجلس الوطنی بغداد، کاخ صدام، پالایشگاه الدوره و پادگان های نظامی مختلف مورد بررسی قرار گرفتند.
چرا پالایشگاه الدوره
در نهایت پالایشگاه الدوره بغداد که به واسطه گسترش شهر، اینک در داخل شهر بغداد قرار داشت، به عنوان هدف تعیین شد. بمباران پالایشگاه مهم الدوره از چند جهت می توانست بسیار مهم و حیاتی باشد:اول، به علت این که این پالایشگاه در نزدیکی پایگاه هوایی الرشید که مهم ترین پایگاه هوایی عراق بود، قرار داشت و در مورد وجود پدافند قوی در آن منطقه هیچ تردیدی نبود که با این حمله ایران می توانست ناتوانی عراق را در دفاع از شهر بغداد و از آن مهم تر دفاع از مهم ترین پایگاه هوایی اش اثبات کند.
دوم، با بمباران این پالایشگاه دود و آتش ناشی از سوختن مواد نفتی تا مدت ها غیر قابل کنترل بود و علاوه بر اختلال در تأمین سوخت شهر بغداد، سوختن آن جا در دید تمامی خبرنگاران خارجی حاضر در شهر بغداد قرار می گرفت و رژیم بعثی صدام نمی توانست آن را انکار کند.
سوم، نیروی هوایی عراق بارها پالایشگاه های ایران را بمباران کرده بود و این عملیات به نوعی تلافی جویانه تلقی می گردید و هیچ اشکالی از این حیث متوجه این مأموریت نمی شد.
کار طراحی به پایان رسید
کار طراحی به سرعت شروع و به پایان رسید. برای انجام این عملیات غرورآفرین، برای کاهش میزان ضایعات احتمالی و دستیابی کامل به اهداف عملیات، قرار شد این عملیات توسط سه فروند فانتوم مسلح و انتخاب 6 نفر از بهترین خلبان های نیروی هوایی انجام شود. به شکلی که هر سه فروند به پرواز در آیند و در نزدیکی مرز یکی از آنها جدا شده و دو فروند دیگر وارد خاک عراق شوند و مأموریت را انجام دهند و یک فانتوم دیگر در نزدیکی مرز قرار گیرد تا در صورت بروز اشکال برای یکی از فانتوم ها، به سرعت وارد عمل شده و خود را به منطقه عملیاتی برساند. همزمان با پرواز فانتوم ها، هواپیماهای رهگیر اف 14 نیز به پرواز درآیند و خود را برای مقابله با هواپیماهای رهگیر دشمن که احتمال داشت در راه بازگشت به تعقیب فانتوم ها بپردازند، آماده کنند. هواپیمای سوخت رسان نیز در همان زمان و از پایگاه دیگری به پرواز درآید و خود را در منطقه مناسبی قرار دهد. در همین زمان دو فروند فانتومی که از مرز گذشته بودند، با سرعت به سمت پالایشگاه الدوره بغداد حرکت کرده، آن جا را به شدت بمباران کرده و در راه بازگشت با عبور از فراز شهر بغداد، دیوار صوتی را در این شهر بشکنند.
زمان عملیات نیز سحرگاه روز سی ام تیرماه سال 1361 (صبح روز 31 تیر ماه سال 1361) تعیین شد.
پایگاه هوایی نوژه محل استارت عملیات
بعد از تأئید طرح عملیات، توسط فرمانده نیروی هوایی و انجام هماهنگی های لازم، دستور اجرای آن به پایگاه هوایی همدان ابلاغ شد.
برای انجام این عملیات، 6نفر از بهترین خلبان های نیروی هوایی از میان داوطلبان انتخاب شدند و سرلشکر شهید (سرهنگ آن زمان) "عباس دوران" به عنوان لیدر دسته پروازی انتخاب شد. خلبانان بدین شکل انتخاب شدند:
هواپیمای شماره یک به خلبانی سرلشکر شهید "عباس دوران" و سرتیپ آزاده "منصور کاظمیان".
هواپیمای شماره دو به خلبانی سرتیپ "محمود اسکندری" و کمک سرهنگ "ناصر باقری".
هواپیمای شماره سه به خلبانی کاپیتان "توانگریان" و کاپیتان "خسروشاهی".
دوران در این زمان به "امیدیه" رفته بود و قرار بود در صورتی که در عملیات رمضان نیاز شد، پرواز کند. زیرا نیروی زمینی ارتش در این عملیات نیاز به حمایت های هوانیروز داشت. در نتیجه دو روز قبل ازشروع عملیات او وارد پایگاه شد.
29 تیرماه سال 1361 حدود ساعت 11 جلسه توجیهی پرواز برگزار شد که دوران به عنوان لیدر دسته پروازی به همراه سرلشکر شهید "یاسینی" مسئول عملیات پایگاه همدان و سرتیپ شهید "خضرایی" فرمانده پایگاه، به همراه پنج خلبان دیگر در مورد چگونگی انجام عملیات صحبت کردند. نتیجه جلسه این شد که سه فروند هواپیما تا لب مرز با هم پرواز کنند و وقتی به مرز رسیدند، یکی از هواپیماها (هواپیمای شماره سه) برگردد و دو جنگنده دیگر با ارتفاع کم وارد خاک عراق شوند. یعنی یک حالت ایذایی ایجاد گردد و رادارهای عراق گمان کنند که جنگنده ها برگشتند.
توجیهات اصلی تمام شد و نام دسته پرواز "منصور" تعیین گردید. در این هنگام خلبان های کابین های جلو و عقب، صحبت های خصوصی را با هم انجام دادند. شهید دوران به کمک خود تأکید کرد که بیشتر حواسش به هواپیماهای دشمن باشد که به هواپیما حمله نکنند و اگر زمانی هواپیما دچار نقص فنی شد و نتوانستند به پروازشان ادامه دهند، به تنهایی اجکت کند، منتظر خروج او نباشد و حق ندارد دکمه خروج اضطراری او را فشار دهد چون او قصد خروج اضطراری از هواپیما را ندارد و می خواهد به هر نحو ممکن مأموریت را ادامه دهد.
شرح عملیات
سحرگاه روز سی ام تیر ماه سال 1361 (صبح زود روز 31 تیر 1361) مصادف بود با 30 ماه رمضان. ساعت 30/5 صبح، خلبانان بدون فوت وقت همگی به اتاق تجهیزات می روند و پس از تحویل گرفتن تجهیزات، به سمت جنگنده ها حرکت می کنند. در کنار جنگنده ها، خلبانان مشغول چک کردن هواپیماها می شوند که کمک خلبان شهید دوران "کاظمیان" متوجه می شود سمت نما و حالت نمای هواپیما درحال گردش است در صورتی که باید ثابت می ایستاد. این موضوع را به عوامل فنی اطلاع می دهد و آنها می گویند: درحال حاضر نمی توانیم آن را درست کنیم. شما می توانید پرواز را کنسل کنید. اما دوران نمی پذیرد و می گوید: این سمت نما در هوای صاف و بدون ابر اصلاً کاربرد ندارد و ما در این هوا نیاز به این وسیله نداریم. طولی نمی کشد که سه فروند فانتوم مسلح بر روی باند فرودگاه قرار می گیرند و بدون تماس با برج مراقبت و در سکوت کامل رادیویی، با صدای غرشی سهمگین ثانیه هایی بعد در دل آسمان جای می گیرند.
هوا هنوز تاریک بود. شهرهایی که هواپیماها از فراز آنها می گذشتند، هنوز بیدار نشده بودند. فقط ریسه لامپ هاى خیابان و جاده هاى عمومى روشن بود. کمک خلبان به دقت مواظب اطراف بود که مبادا مورد تعقیب گشتی های خودی قرار گیرند. تا نزدیکی مرز خلبانان برای این که سوخت کم تری مصرف کنند، با ارتفاع 15000 پا و سرعت نسبتاً کم 350 نات به مسیر ادامه دادند. بر روى شهر ایلام، هواپیماها ارتفاع را تا 10 مترى زمین پایین آوردند و همزمان سرعت را تا 100 کیلومتر در ساعت افزایش دادند تا دشمن نتواند آنها را در رادارش ببیند. هواپیماها از جنوب ایلام وارد مرز عراق شدند که در همین هنگام طبق طرح قبلی، هواپیمای شماره سه جهت منحرف کردن رادار دشمن، با مانوری بر روی نوار مرزی دور زده و به داخل کشور باز می گردد.
شلیک نخستین موشک و رهگیری جنگنده ها
هواپیماها با فاصله حدود 200 متر از یکدیگر در پرواز بودند که ناگهان کمک خلبان هواپیمای شماره یک (سرتیپ کاظمیان) موشکی را می بیند که به سمت هواپیمای شماره دو شلیک می شود و حدس می زند سام هفت باشد و به آنها نرسد. ولى به هواپیمای شماره دو اعلام می کند که مواظب باشند. حدس او درست بود. موشک کمى که دنبال آنها می آید، در حدود 300 متری هواپیما در هوا منفجر می شود. در همین هنگام راداری های عراقی موفق به رهگیری هواپیما می شوند و کمک خلبان از طریق دستگاه ECM متوجه می شود که رادار بغداد نیز آنها را می بیند لذا به دوران این موضوع را اطلاع می دهد که در همین زمان هواپیمای شماره دو نیز این موضع را به دوران به عنوان لیدر دسته پروازی اطلاع می دهد که ایشان به شوخی می گوید: از این پایین تر که نمى شه پرواز کرد. مى خواین بریم زیر زمین؟
قرار بر این بود که جنگنده ها از شرق شهر بغداد به سمت جنوب شرق بغداد حرکت کرده و سپس به سمت پالایشگاه الدوره که به شهر چسبیده بود رفته و آن جا بمباران کرده و پس از مأموریت مستقیم به سمت ایران حرکت کنند تا مجبور نشوند گردشی داشته و مورد اصابت گلوله ضد هوایی قرار گیرند.
برخورد با دیوار آتش
همه چیز به خوبی پیش می رفت هواپیماها جاده بغداد - بصره را رها کرده و به سمت شمال شرقى گردش می کنند. ساعت 10/6 دقیقه، جنگنده ها در آسمان حومه بغداد قرار داشتند. هوا هنوز تاریک بود، ولى ناگهان در 10 مایلى جنوب شرقى بغداد انگار شهر چراغانى شده بود، دو خط دیوار آتش پدافند جلوی جنگنده ها درست شده بود. خلبانان دیوار آتش اول را رد می کنند که دوران به کمک خود می گوید چراغ هاى نشان دهنده آتش سوزی موتور راست روشن شده است.قاعدتاً در این حالت باید کمک، موتور راست را خاموش می کرد، ولى نباید از سرعت هواپیما کم مى شد. لذا کاظمیان به دوران می گوید از شهر که رد شدیم خاموشش مى کنم.
پالایشگاه منهدم می شود ولی ...
جنگنده ها دیوار آتش دوم را که رد کردند، دکل هاى پالایشگاه نمایان شده بود. موقعیت آن جا نسبت به بغداد مثل موقعیت پالایشگاه تهران بود نسبت به شهر تهران. هواپیماها وقتی به نزدیکی پالایشگاه رسیدند، از دور و اطراف پالایشگاه سایت های موشکی سام 2 و سام 3 و سام 6 شروع کردند به شلیک به سمت جنگندها. پدافند قدرتمند چهارلول 57 میلى مترى دقیقاً به سمت هواپیمای شماره یک آتش می گشود. در این هنگام کمک از طریق دستگاه ECM مشاهده می کند که رادار موشک هاى سام 6 و سام 3 دشمن روی آنها قفل کرده است. او با دقت تمام سعى خود را می کند که رادار پدافند دشمن را از کار بیندازد. سرانجام با تمام مشکلات هواپیماها بر روی پالایشگاه می رسند و تمامی بمب های خود را بر روی پالایشگاه فرو می ریزند. کاظمیان بعد از عبور از روی پالایشگاه به عقب برمی گردد تا ببیند که چند بمب به هدف اصابت کرده است که متوجه می شود دم هواپیما تا نزدیکی کابین عقب آتش گرفته است. لرزش خفیفى در هواپیما ایجاد شده بود ولی دستگاه ها چیزی نشان نمی داد. هواپیما به شدت درحال سوختن بود و خلبانان باید هرچه سریع تر هواپیما را ترک می کردند.
امکان برگشت هواپیمای شماره یک نیست
در همین هنگام هواپیمای شماره دو که در راه رفت پشت سر هواپیمای شماره یک قرار داشت و بعد از گردش، اینک در جلو پرواز می کرد، مورد اصابت پدافند سبک دشمن قرار می گیرد و هر دو خلبان زخمی می شوند. دوران به آنها اطلاع می دهد که مورد اصابت موشک قرار گرفته اند و موتور سمت راست را از دست داده اند و با توجه به حجم بالای پدافند دشمن امکان برگشت برای آنها نیست و تأکید می کند که آنها سریعاً به سمت مرز حرکت کنند. در همین هنگام کاظمیان به دوران اطلاع می دهد که هواپیما دیگر قابل کنترل نیست و خود را آماده خروج اضطراری کند. کاظمیان دست خود را بر روی دستگیره صندلی پران دو نفره قرار می دهد که ناگهان دوران که آمادگی کمک خود را برای خروج از هواپیما شنیده بود، دکمه صندلی پران کابین عقب را فشار می دهد و کاظمیان با سرعت به سمت بالا پرتاب می شود.
دوران با هواپیمایش به هتل محل برگزاری اجلاس می کوبد
هواپیمای دوران به شدت در آتش می سوخت و تقریبا تعادل خود را از دست داده بود. دوران در آخرین دقایق، هواپیما را به سمت هتل محل برگزاری اجلاس برده و هواپیما را درحالی که خود در آن قرار داشت، به آن جا می کوبد و جان خود را فدای آرمان های والای خویش می کند. بدین ترتیب فرمانده دسته پروازی منصور هرگز پرواز خود را پایان نداد. بعدها مشخص شد دوران که در بین خلبانان شکاری بالاترین رکورد عملیات های برون مرزی را دارا بود، علیرغم مخالفت فرماندهان نیروی هوایی داوطلبانه در این مأموریت شرکت کرده بود.
بر سر کاظمیان( کمک شهید دوران) چه آمد
کاظمیان در هنگام خروج بی هوش شده بود و وقتی بهوش می آید، خود را در وزارت دفاع عراق در حالی که درحال بخیه زدن لبش بودند می یابد. او با خود می گوید: خدایا من توی هواپیما بودم. این جا کجاست بعد از لحظاتی کاظمیان تازه ماجرا را به یاد می آورد. پس از حدود 60 روز کاظمیان به اردوگاه اسرا انتقال می یابد و در اردوگاه از چگونگی حادثه پرس و جو می کند که برای او شرح داده می شود.
"بیست دقیقه قبل از این که شما به بغداد برسید، آژیر خطر را زدند و زمانی هم که پالایشگاه را مورد هدف قرار دادید، فردایش عکس سانحه را روزنامه های عراق چاپ کردند و بدین صورت بود که تکه های هواپیما نزدیک یکی از میدان های شهر به زمین خورد و از شهید دوران پوتین و دستکشش مشخص بود.
سرتیپ کاظمیان نقل می کند:
- وقتی خبر شهادت عباس دوران را شنیدم به یاد صحبت شب قبل از عملیات افتادم که او به من می گفت: منصورجان اگر یک وقت هواپیما دچار مشکلی شد تو خودت را به بیرون پرت کن و منتظر من نمان، چون من باید در هواپیما بمانم و مأموریتم را به اتمام برسانم.
سرتیپ منصور کاظمیان همزمان با شهادت عباس دوران، به اسارت درآمد و پس از هشت سال و دو ماه، در تاریخ بیست و چهارم شهریور 1369 آزاد شد و به میهن اسلامى بازگشت.
نتایج عملیات
با انجام این عملیات غرور آفرین و شهادت طلبانه، بنا به گزارشات واصله مشخص شد که بخش وسیعی از پالایشگاه الدوره بغداد منهدم شده و دود و شعله های آتش ناشی از این بمباران، ساعت های متمادی آسمان بغداد را پوشانده بود. رسانه های خبری جهان، شرح حمله هوایی جنگنده های نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را به پالایشگاه الدوره بغداد به تفضیل به گزارش کشیدند.
دود سیاهی که از پالایشگاه برمی خاست، رویای صدام را برهم ریخت و تمام ترفندهای تبلیغاتی او را در مقابل چشمان وحشت زده خبرنگاران خارجی مستقر در هتل های بغداد نقش برآب کرد.
بعد از چند روز، تشکیل اجلاس سران کشورهای غیرمتعهد در بغداد، به دلیل ناامنی این شهر، منتفی شد و اعلام شد که بغداد محل امنی برای تشکیل این اجلاس نیست و شهر دهلی نو، پایتخت کشور هندوستان، به عنوان میزبان جدید این اجلاس معرفی شد و بدین شکل قدرت تاکتیکی و نقش نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در اذغان مردم منطقه و جهان مورد تأکید مجدد قرار گرفت.
اولین مأموریت
در گردان پرواز سر در گمی عجیبی حاکم است . هدف ها بدون محاسبه و مطالعه دقیق به صورت یک مختصات جغرافیایی به خلبانان داده می شود، ماموریت امروز من انهدام نیروی زرهی و توپخانه دشمن بعثی است که از مسیر شمال بصره وارد خاک کشورمان شده اند . این در واقع اولین ماموریت جنگی من بود و با صحبت هایی که بچه ها می کردند معلوم بود ارتفاع باید خیلی کم و سرعت زیاد باشد .
امروز من شماره دو دسته بودم و تا روی هدف فقط به شماره یک نگاه می کردم . یک دقیقه قبل از رسیدن روی هدف ، کابین عقب به من گفت : «نیرو ها باید اینجا باشند »پس از اینکه شماره یک «pup up » کرد، من هم نیرو ها را دیدم و بمب ها را روی آنها ریختم . به هنگام بازگشت در حالی که شادمان و مسرور به پایگاه مراجعت می کردیم ، به اشکالاتی که آقای اقدام می گفت گوش می دادم . پس از فرود، از شهادت نخستین خلبان « ناصر دژپسند » که به وسیله نیرو های دشمن مورد هدف قرار گرفته بود با خبر شدیم . دوستی که عمری با هم بودیم و چند روز قبل و شاید ساعتی پیش با هم گپ می زدیم و بال در بال یکدیگر پرواز می کردیم، به ناگهان خبرشهادت را می شنوی . خدایا چه سخت است!!
نبرد دریایی
امروز، پنج صبح از پرواز برگشتم. به سمت آلرت رفته و خوابیدم . ساعت 30/11 من رو بیدار کردند و گفتند فرمانده پایگاه، سرهنگ دادپی، شما را احضار کرده. تلفنی با ایشان تماس گرفتم. گفت: یک ناوچه دشمن به منطقه خور موسی وارد شده و دو ناوچه ما را منهدم کرده است . بچه های خلبان، همه ماموریت هستند و کسی نیست که برای پرواز بفرستیم .
پس از قطع مکالمه، ماشینی فرستادند تا من را به آشیانه ببرد . در آشیانه، به من اعلام شد ناوچه عراقی در مشخصات 3001 یا 4902 قرار دارد و در آن ناحیه ناوچه ای برای مقابله نداریم و هر شناوری دیده شد بدانید از ما نیست و غیر خودی است. شما بزنید و اگر ناوچه ای خودی در منطقه پیدا شد با چراغ به شما علامت خواهد داد . پس از برخاستن از باند و اوج گرفتن، فرکانس 2650 به من داده شده بود، تماس گرفتم تا اطمینان پیدا کنم. در 10 مایلی هدف «pup up » کرده و یک ناوچه عراقی را که درست در مختصات داده شده در حرکت بود دیدم . قبل از حمله به آن دو یا سه بار با مراکز مختلف تماس گرفتم ولی از جواب خبری نبود . در هیمن موقع ناوچه دیگری را دریک مایلی اسکله البکر مشاهده کردم. تصمیم گرفتم قبل از این¬که از منطقه خارج شود، آن را منهدم کنم لذا با دو موشک به آن حمله کردم و به سوی ناوچه اولی برگشتم و آن را که به سمت 240 درجه حرکت می کرد هدف گیری کرده و به قعر دریا فرستادم . در منطقه شناور دیگری از دشمن نبود . در بازگشت به هنگام فرود مطلع شدم اصابت موشک و انهدام ناوچه تأئید شده است .
چهل و پنجمین پرواز
بیش از یکه ماهه که با تکرار پرواز های بی وقفه، عرصه را بر دشمن زبون تنگ ساخته ایم و این تنها بخشی از فعالیت های پایگاه ششم شکاری ( بوشهر ) است که من نقش کوچکی در آن داشته¬ام. نظیر چنین عملیات هایی توسط بچه های خلبان در پایگاه های دیگر به مراتب بیشتر از این صورت می گیرد . امروز به خونه رسیدم، به محض این که در حیاط را باز کردم نامه ای از لای درافتاد، نامه همسرم نرگس بود. 30-40 روز است که همسرم را ندیده ام و به کلی چهره اش را از یاد برده ام . از نامه اش پیدا بود که او نیز همین احساس را نسبت به من دارد. چه کنم دست خودم نیست .
منبع: پایگاه اطلاعرسانی ارتش جمهوری اسلامی ایران